فکر می کنم گاهی دلم میگیرد یا کسی ان را محکم می گیرد
گاهی فکر می کنم درد بی معنی ست
گاهی فکر می کنم قلبم آبیست
گاهی فکر می کنم پنجره مهتابیست
گاهی دلم می خواهد فکر کنم ان هم بی پروا !
همین ....
راستی هنوز دوستم داری ؟؟
نگاهم کرد و پنداشتم دوستم دارد
نگاهم کرد ، در نگاهش شوق عشق را خواندم
نگاهم کرد ، دل به او بستم
نگاهم کرد ، بعدها فهمیدم فقط نگاهم می کرد
من مدیریت مالی خوبی دارم
مشکل اینه پول ندارم
ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری میکنند،
مردگانی بیش نیستند! عشق در نمیزند به یکباره میآید و آنها که پسش میزنند
بزرگترین بازندههای دنیا هستند!
راسل
آن چیست که نمیتوانید ببینیدش، یا بچشیدش، یا با دستتان لمسش بکنید،
ولی برای همه تان لازم است و همه جا هست؟
خسته ام از تمام واژه هایی که دلم می گیرد خسته ام از حرف هایی که زبانم را .....
از تهی می ترسم و از خارها بیزارم و به گل ها دل می بندم من دیوانه ام
آن چیست که از میان آب می گذرد، ولی خیس نمی شود؟
تنها کاری که ایرانیا توش باهم همکاری میکنن چیه؟
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
تو جاده چراغ میزنن که پلیس وایساده
عجایب صنعتی دیدم در این دشت، درخت پرگلی بی سایه میگشت؟
در یک مدرسه، 1000 دانشآموز و 1000 صندوق امانات وجود دارد.
مدیر مدرسه از اولین دانشآموز درخواست میکند که درب تکتک
صندوقها را باز کند. سپس از دانشآموز دوم میخواهد که درب تکتک
صندوقهایی را که شماره آنها مضربی از عدد دو است، ببندد. سپس از دانشآموز
سوم میخواهد که با مراجعه به صندوقهای دارای شمارهای با مضرب سه،
درب صندوقهای باز را بسته و درب صندوق بسته را باز کند.
در ادامه از دانشآموز چهارم میخواهد که با مراجعه به صندوقهای دارای
شمارهای با مضرب 4، درب صندوقهای باز را بسته و درب صندوقهای بسته
را باز کند و این کار تا آخرین دانشآموز مدرسه ادامه مییابد.
بعد از اینکه آخرین دانشآموز درخواست مدیر مدرسه را اجرا کرد،
درب چه تعداد از صندوقهای امانات مدرسه باز خواهد بود؟
1: 31 درب
2: 29 درب
3: 28 درب
4: 27 درب