سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نویسنده :zahra.shahdadi
تاریخ: سه شنبه 95/7/6 ساعت: 2:7 عصر

فکر می کنم گاهی دلم میگیرد یا کسی ان را محکم می گیرد

گاهی فکر می کنم درد بی معنی ست

گاهی فکر می کنم قلبم آبیست

گاهی فکر می کنم پنجره مهتابیست

گاهی دلم می خواهد فکر کنم ان هم بی پروا !

همین ....


موضوع: ,
برچسب‌ها: دلنوشته
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: سه شنبه 95/7/6 ساعت: 12:41 عصر

راستی هنوز دوستم داری ؟؟

نگاهم کرد و پنداشتم دوستم دارد

نگاهم کرد ، در نگاهش شوق عشق را خواندم

نگاهم کرد ، دل به او بستم

نگاهم کرد ، بعدها فهمیدم فقط نگاهم می کرد


موضوع: ,
برچسب‌ها: دلنوشته پیامک جدایی
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: شنبه 95/7/3 ساعت: 4:31 عصر

من مدیریت مالی خوبی دارم

 

 

 

 

 

 

 

مشکل اینه پول ندارم


موضوع: ,
برچسب‌ها: جک
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: شنبه 95/7/3 ساعت: 11:24 صبح

ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری می‌کنند،

مردگانی بیش نیستند! عشق در نمی‌زند به یکباره می‌آید و آن‌ها که پسش می‌زنند

بزرگترین بازنده‌های دنیا هستند!

راسل


موضوع: ,
برچسب‌ها: نکته ای آموزنده نغمه های عشق
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: پنج شنبه 95/7/1 ساعت: 12:58 عصر

آن چیست که نمیتوانید ببینیدش، یا بچشیدش، یا با دستتان لمسش بکنید،

ولی برای همه تان لازم است و همه جا هست؟


موضوع: ,
برچسب‌ها: چیستان
نویسنده :zahra.shahdadi
تاریخ: پنج شنبه 95/7/1 ساعت: 12:47 عصر

خسته ام از تمام واژه هایی که دلم می گیرد  خسته ام از حرف هایی که زبانم را .....

از تهی می ترسم و از خارها بیزارم و به گل ها دل می بندم من دیوانه ام 

                                   


موضوع: ,
برچسب‌ها: دلنوشته
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: سه شنبه 95/6/16 ساعت: 2:53 عصر

آن چیست که از میان آب می گذرد، ولی خیس نمی شود؟


موضوع: ,
برچسب‌ها: چیستان
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: سه شنبه 95/6/16 ساعت: 10:29 صبح

تنها کاری که ایرانیا توش باهم همکاری میکنن چیه؟

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

تو جاده چراغ میزنن که پلیس وایساده


موضوع: ,
برچسب‌ها: جک
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: دوشنبه 95/6/15 ساعت: 5:30 عصر

عجایب صنعتی دیدم در این دشت، درخت پرگلی بی سایه میگشت؟


موضوع: ,
برچسب‌ها: چیستان
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: دوشنبه 95/6/15 ساعت: 9:57 صبح

در یک مدرسه، 1000 دانش‌آموز و 1000 صندوق امانات وجود دارد.

مدیر مدرسه از اولین دانش‌آموز درخواست می‌کند که درب تک‌تک

صندوق‌ها را باز کند. سپس از دانش‌آموز دوم می‌خواهد که درب‌ تک‌تک

صندوق‌هایی را که شماره آن‌ها مضربی از عدد دو است، ببندد. سپس از دانش‌آموز

سوم می‌‌خواهد که با مراجعه به صندوق‌های دارای شماره‌ای با مضرب سه،

درب صندوق‌های باز را بسته و درب صندوق بسته را باز کند.

در ادامه از دانش‌آموز چهارم می‌‌خواهد که با مراجعه به صندوق‌های دارای

شماره‌ای با مضرب 4، درب صندوق‌های باز را بسته و درب صندوق‌های بسته

را باز کند و این کار تا آخرین دانش‌آموز مدرسه ادامه می‌یابد.

بعد از اینکه آخرین دانش‌آموز درخواست مدیر مدرسه را اجرا کرد،

درب چه تعداد از صندوق‌‌های امانات مدرسه باز خواهد بود؟

 

    1: 31 درب

    2: 29 درب

      3: 28 درب

    4: 27 درب

 


موضوع: ,
برچسب‌ها: معما
لینک های روزانه
دوستان
ابزارک های وبلاگ