سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: شنبه 94/11/24 ساعت: 10:18 عصر

یه بار سوار تاکسی شدم
 راننده گفت امروز در مورد راه حل سیاسی سوریه تحلیل میکنم
حوصلشو داری سوار شو
 نداری تاکسی بعدی در خصوص انتخابات مجلس تصمیم گیری میکنند !


بعضی شبا که خوابم نمی بره، یه جوری که مغزم بشنوه می گم:
.
.
.
.
.
.
.
.
خوب! برم یه کتابی بیارم بخونم…
.
هیچی دیگه، اصلا بیهوش می شم


پاسخ منطقی اکثر پدرهای ایرانی در مقابل، اجازه گرفتن فرزندانشان برای انجام کاری:
.
.
.
.

1) اگر قبلا کسی آن کار را انجام نداده باشد:
آخه کی تاحالا همچین غلطی کرده که تو میخوای بکنی؟

2) اگر قبلا کسی آن کار را انجام داده باشد:
حالا هر کی هر غلطی کرد تو هم باید بکنی؟
.
.
.
.
جُملاتِ قِصارش نُقلِ مجالسه اصن...


یه مهندس یک گدایی رو با دخترش دید که گدایی میکردن
دختره بسیار زیبا بود مهندس رفت به پدرش گفت که من میخوام با دخترت ازدواج کنم
 پدرش گفت که یه شرط داره و اون اینکه سه روز با ما گدایی کنی که در آینده به دختر من نگی گدا بودی باهات ازدواج کردم
اولش مهندس مردد بود وبعد قبول کرد تا دو روز کار گدایی رو انجام داد
 وبعد نشست و شروع کرد به گریه کردن
گفت واسه چی گریه میکنی همش یه روز دیگه داری و دیگه تموم
 مهندس گفت من واسه گدا بودنم گریه نمیکنم
واسه سالهای عمرم که در سازمان نظام مهندسی هدر رفت گریه میکنم

 


موضوع: ,
برچسب‌ها: جک
لینک های روزانه
دوستان
ابزارک های وبلاگ