روایت داریم فردوسی داشته تو تهران قدم میزده دختره میبینتش میشناستش
میگه: فلدوسی، جونم، شاعلم، اینجا چیتال میتونی، قلبونت بلم.
فردوسی با کمی مکث و نهایت تأسف و تأثر می فرماید:
بسی رنج بردم در این سال سی
دختران امدند و ریدن به این فارسی
اصفهانیه تصادف کرد، تو خیابون میزد تو سرش که ماشینم داغون شد.
یکی اومد، گفت: بد بخت حرص ماشینتو نخور دستت از مچ قطع شده.
نگاه کرد گفت: آره، عباس ساعتم کو؟!!!!!!!!!!!!!!!!!
لجبازی لر با خدا: اگه حاجتمو ندی هی روزه ایگیرم، هی ایخرومش.
پشت به قبله نماز ایخونوم، شو قدر تا صبح ایخوسم. ایروم حج، وسط راه بر ایگردم.
هی وضو ایگیرم، هی ایگوزم.
به ترکه میگن رنگ مورد علاقه ات چیه؟ میگه قهوه ای نوک پستونی!!!!!!!!!!
عربه در حال وضو گرفتن می گوزه، به بغلیش که لر بوده میگه به نظر تو
وضوی من باطل شد؟!!! لره میگه: اونجور که تو گوزیدی، وضوی منم باطل شد....
روزی مردی تصمیم گرفت تمام مشکلات خود را به دریا بریزد،
اما هر کاری کرد زنش سوار قایق نشد....
بالاخره
.
.
عزیزم خره بالاست
تو چرا میای پایین
دقت کن
گفتم بالا خره نگفتم پایین خره
با این هوشت حتما دانشجو هم هستی
بیچاره مامان و بابات چه می کشن از دست تو
یه پسری از کنار دختری که یه سگ همراهش بود رد شد
گفت:این گوسفندت فروشیه؟ دختره گفت: کوری.... یا شماره ی
چشمت بالا زده.... پسره گفت: من با تو نبودم با سگه بودم.........
یارو میره دستشویی لامپ دستشویی خاموش میشه میگه: وای وای
بازم باید از حفظ برینم.
پاتو از زندگیم بکش بیرون .....
جورابت بو میده....
خمیازه چیست؟
حرکت نمایشی اصفهانی ها برای بیرون کردن مهمان از خانه..
