سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: شنبه 95/7/3 ساعت: 11:24 صبح

ترس از عشق، ترس از زندگی است و آنان که از عشق دوری می‌کنند،

مردگانی بیش نیستند! عشق در نمی‌زند به یکباره می‌آید و آن‌ها که پسش می‌زنند

بزرگترین بازنده‌های دنیا هستند!

راسل


موضوع: ,
برچسب‌ها: نکته ای آموزنده نغمه های عشق
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: جمعه 95/6/5 ساعت: 5:7 عصر

عشق جسارت می‌خواهد . از یک سن و سالی که بگذری دیگر عشق

را نمی‌توانی تجربه کنی . نهایت‌اش بتوانی دوست داشته باشی . دوست

داشتنی که گره‌ به منطق و تجربه و خاطره و ترس و انتفاع و هزار قید

دیگر دارد . دوست داشتنی که یله نیست . رها نیست . از آن دوست‌

داشتن‌هائی نیست که بی‌پروا خودت را رها کنی میان دریای عشق .

میان عرصه‌ی عشق . عشق رهائی می‌خواهد و رهائی

در جسارت است و تو زنجیری . زنجیر ...


موضوع: ,
برچسب‌ها: نغمه های عشق کیومرث شهدادی
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: دوشنبه 95/6/1 ساعت: 2:34 عصر

بدجوری دوسش داشتم. بدجوری. قهر کرده بودیم و جواب تلفنامو نمی داد.

می دونستم با خونوادش قراره بره اون رستوران بزرگه تو گیشا. نفوذی داشتم

تو خونوادشون. عصر رفتم پنجاه هزار تومن رشوه دادم به بچه های رستوران. سال 77. 

پسر ،با اون پول می تونستم خیلی کارها بکنم اما می دونستم دلم چی میخواد.

اومدن، نشستن ، سفارش دادن. غذاشون که آماده شد، من با لباس پرسنل رستوران

رفتم غذاها رو گذاشتم روی میزشون. منو که دید، بدجوری جا خورد.  زیر نون پیتزاش با

ماژیک نوشته بودم دوستت دارم، منو ببخش. هی تیکه تیکه پیتزا خورد و هی به

من نگاه کرد و خندید. فرداش آشتی کردیم، و روزهای خوبی داشتیم .

هیچوقت اندازه اون روز حالم خوب نبود. روزی که تونستم کسی رو بخندونم که خیلی

دوستش داشتم و ازم ناراحت بود.  عشق، ، شهامت و نگهداری و تلاش هم لازم داره .

هنوزم بهش که فکر میکنم، ته دلم به خودم میگم دمت گرم

حمید_سلیمی


موضوع: ,
برچسب‌ها: نغمه های عشق
نویسنده :کیومرث شهدادی
تاریخ: دوشنبه 95/5/25 ساعت: 2:50 عصر

باسلام... امیدوارم خوب خوب باشی... راستش حرفایی هست که میخام بدونی.. بعضی

وقتها اتفاقات زندگی کاری میکند که انسان برای رسیدن به هدف از خیلی چیزها بگذرد و

گاهی هم این هدف اینقدر بزرگ است که شاید فک کنی در رسیدن به این هدف بهترین

راه را انتخاب کردی اما وقتی خوب فک میکنی میبینی هنوز همون آدم قبلی هستی باکمی

تغییر... ی وقتای هدف موجب میشه بیشتر بندگی کنی. بیشتر اهمییت بدی. بیشتر

کوچیک بشی ولی از مسیر رسیدن به هدف خارج نشی... نمیدونم اما همیشه تو زندگی

بخودم اموختم گاهی از عمد دل کسی رو نشکونم. برای خوشی های دوروز قلب  کسی

رو نشون نگیرم. نمیدونم دنیا چجوره ولی میدونم اگه بفهمه ی چیزو خیلی دوس داری

ازت میگیره مگر طرف قراردادت خدا باشه...نمیدونم تو درمورد من چجور فکر

میکنی.. نمیدونم یا بفهمم خواسته ات برای اینده چیه..  اما ی چیزو میدونم بعضی وقتها

خدا دست بنده اش رو از طریق دیگر بنده اش لمس میکنه... ی روز قصه من با نگاه و

ی حرف شروع شد نمیدونم یادت باشه یا نه اونروز قبل این بود ما بریم مشهد

امدم خونتون گوشیتو درست کنم در اخر گفتی چجور تشکر کنم گفتم کادوی من بزرگتر

از این حرفاست که شاید بهم بدی.... شاید اونروز منم فک نمیکردم ایقدر قصه ام پر فراز

نشیب باشه اما هربار که خواستم سرد بشم به نتیجه هدفم فک میکردم... گذشت گذشت

دو سال گذشت من تو این مسیر بیشتر از نارحتی.,خیلی خوشحال بودم....اما امروز که فکر

میکنم هدفم هدفمند نبوده. و مهمترین اشتباه در این راه کم بودن توکل من بخدا بوده..

امروز اعتراف میکنم من تو این مسیر اشتباه زیادی کردم از جمله اینکه بجای که از

خدا فقط بخام برا پشروی در هدفم از بنده او استفاده کردم و این بزرگترین خطاست... اما میدونم

تلاشم بیهوده نبوده و فعلا  فقط مسیر کمی ناهموارتر خواهد شد برام ولی میدونم اولین

اصل در رسیدن به مقصد خداست خیلی وقته به این نتیجه رسیده بودم اما متقاعد کردن

خودم سخت بود... دیروز گذشت..امروزمیاد وفردا هم خواهد گذشت اما هدف من

جدی تر از قبل خواهد بود............... دردی که اه نداره ولی سوز داره فقط درد عشقه

و کلمه عشق را نمیتوان بر هر دوس داشتی گذاشت...ی روزی گفتی زوده... ی سال

بعد گفتی زوده... الانم گفتی زوده...اما هیچ وقت نوامیدم نکردی ... میدونم تو هم هدفی داری...

برای هدفت برنامه داری...  میدونم تو دختر فهمیده ای هستی اما برو خوب فکر کن

تو این مسیر تو هم اشتباهی کردی یا نه؟.. گاهی وقتا انسان فقط با زبون حرف نمیزنه...

ی گاهی نگاه،دستات,رفتارات, سکوت خودش کلی حرف میرسونه.. نمیدونم چرا ولی

دوس دارم ی مسیر جدید رو انتخاب کنم که قبل رسیدن به مقصد جاده نه لغزنده باشه نه

ناهموار... میخام اگه دستی برا کمک باشه فقط ی دست نباشه ی سرپناه هم باشه...

 

نویسنده : ح ، ت

اینو یکی از دوستام برای دختر مورد علاقه اش نوشته من که تحت تاثیر قرار گرفتم شما رو نمیدونم ..........


موضوع: ,
برچسب‌ها: نغمه های عشق
لینک های روزانه
دوستان
ابزارک های وبلاگ