تاریخ: شنبه 93/9/8 ساعت: 9:51 صبح
برگ های زرد آرزوهایم
آرام و بی صدا می ریزد
دفتر رویا هایم را ورق میزنم
ورق هایی از آن در زیر بدی های آن ها له شده
آری آن ها! آن هایی که آرزویی ندارند و نخواهند داشت
تمام آرزوهای مر به دور ریختند
با تک تک صدای خش خش آن ها
قلبم می ریخت،ولی هنوز برگ سبزی است
امیدی هست و دل خوشی یی
پس من امیدوارم ، امید وار
نظر